وحید جلیلی در روزنامه جوان مینویسد: «تنها گروهی که همه به آنها بدهکارند، دستهای از روشنفکران ایرانی هستند که میتوانند بابت طلبشان حتی سربازان گمنام امام زمان (عج) را (به هر دو معنا) لخت کنند! روشنفکر ایرانی دوست دارد تو جیمز باند باشی، حالش گرفته میشود وقتی نماز میخوانی، کلافه میشود وقتی یا حسین یا زهرا میگویی، حتی وقتی کنار پرچم ایران میایستی. به خشم میآید وقتی کارت را جهاد فی سبیل الله میدانی، چگونه تحمل کند تو را وقتی نقشه ریگی را نقش بر آب و دین قلابیاش را رسوا میکنی؟ از نگاه آنها مأموریت ریگی نباید شکست بخورد! از نگاه حاج قاسم، مهمترین جرم ریگی آن است که به غارت ایمان مردم آمده است و نهفقط امنیتشان و از نگاه روشنفکرها مهمترین جرم حاج قاسم آن است که تصویری که کاخ سفید دوست دارد از اسلام بدهد را، رسوا میکند.»
قاسم سلیمانیها، با هویت عمیقاً دینی و معنویشان کابوس طیف روشنفکران ایرانی از سکولار و لائیک تا ملحد و آتئیست هستند.
وی در ادامه آورده: «فیلم «روز صفر» رسماً دو فیلم است؛ یک فیلم، ماجرای پیدا شدن ریگی است و فیلم دوم ماجرای مفقود شدن مجاهدان متدین مخلصی که شرّ این مهره اسلام آمریکایی را از سر ملت کم کردند.»
«روز صفر» ماجرای فیلمسازی است که میلیاردها تومان از وزیری که زیرکی و اینتلیجنس در چشمهایش موج میزند، پول میگیرد تا مأمورانش را پیش چشم او لخت و بیهویت و از ذیل پرچم ایران خارج کند.
باید اعتراف کرد این عملیات بهمراتب از دستگیری ریگی پیچیدهتر و حرفهایتر است و میشود فیلمی کمدی در همین ژانر و چهبسا جذابتر از «روز صفر» در موردش ساخت؛ «ماجرای دزدیدن یک قهرمان جانبرکف مؤمن و مسلمان و جایگزین کردنش با یک روبوت لائیک آمریکایی!»
جالب است فیلمساز که قطعاً بیش از رضای واقعی (و نه آن روبات ساخت امریکا که در فیلم میبینیم) برای فیلمش پول گرفته، به دنبال کنشی سیاسی و اجتماعی و دادن پیام به حافظان امنیت است که: «رویتان را زیاد نکنید»، اما مدافعان بیمرز ایران، به فتوای فیلمساز محترم فقط باید بیزنسمن باشند و حق ندارند پیام و آرمانی برای جامعهشان داشته باشند و جانشان را بر سر دین، خدا، آرمان، اعتقاد و وطن، کف دست بگیرند.
فرو کاستن وطن به آغل، پروژه قدیمی روشنفکری ایرانی است که ترور شخصیت قاسم سلیمانیها مرحله جدیدی از آن است. قاتل حاج قاسم تنها آن سگ زردی نیست که در کاخ سفید زوزه میکشد، بلک واترهای ایرانی، زدن تیر خلاص و حل کردن هویت قاسم سلیمانیها در اسید سینمای لائیک را بر عهده گرفتهاند.
آنها که از نزدیک، شکارچیان اطلاعاتی ریگی را- که از مؤمنترین و متدینترین بچههای وزارت هستند- میشناسند در برابر این حجم از وقاحت روشنفکری ایرانی برای مصادره حماسههای مجاهدان مسلمان مبهوت شدهاند و البته چه جای تعجب؟
غرب اراده کرده است که جهنم و بهشت و خدا و رسولالله و شهادت و جهاد و... را در روایتی کاریکاتوری از زبان داعش و جندالله و... به نمایش بگذارد و روشنفکر ایرانی در انجام این مأموریت به یاریاش برمیخیزد.
روشنفکر خشمگین که نمیتواند مردمانی را که صیاد شیرازیها و حججیها و قاسم سلیمانیها را با فریاد یا حسین یا زهرا تشییع میکنند از یاد ببرد، وارد میدان میشود تا اگر امریکاییها جسم سلیمانی را قطعه قطعه میکنند و از ملت میگیرند، او روح و تفکر و روحیه و مکتب سلیمانی را محو و با یک ورژن عمیقاً دروغین با ویژگیهای لائیک و آمریکایی جایگزین کند.
«روز صفر» مصداق اتم یک فیلم ایدئولوژیک است؛ ایدئولوژیای به مثابه آگاهی کاذب و برساخته از معادلات قدرتطلبانهای که یک سویش برآوردن ریگیهاست و سوی دیگرش ترور فیزیکی و شخصیتی حاج قاسمها. دقیقاً در امتداد مأموریتی که امریکاییها برای ریگی تعیین کرده بودند عمل میکند؛ منحصر کردن چهره دین در تحجر و منجینمایی و قهرمانسازی از سکولاریسم و لائیسیته و قاعدتاً هر دو پیش امریکا مأجورند.
ریشوی فرصتطلب آخر فیلم، دقیقاً خود کارگردان است که به نمایندگی از جریان روشنفکری (که کوچکترین نقشی در دفاع از ایران در ۴۰ سال گذشته نداشته است) به سرقت و مصادره حماسه فرزندان مؤمن یک ملت مسلمان آمده است.